زمینی شدن نیلازمینی شدن نیلا، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره
آسمونی شدن نیلاآسمونی شدن نیلا، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره

نیلا فرشته آسمونی

سوغاتی عمه الهام از ترکیه

سلام فسقلی جونم پنج شنبه صبح با بابایی رفتیم سونو غربالگری اول خیلی ذوق داشتم فکر کردم معلوم میشه که جنسیتت چیه ولی رفتیم اونجا خانم دکتر مهربون دیدت گفت چه نی نی سالمی همه چیش اوکی منم کلی خدا رو شکر کردم بعد گفتم خانم دکتر جنسیتش معلوم نیست گفت نه عزیزم زوده تو غربالگری دوم  منم تشکر کردم و اومدم بیرون به بابایی گفتم بابایی گفت خدا رو شکر که سالمه جیگر مامان من و بابایی خیلی نگران سلامتیت هستیم دوست داریم هر چی که هستی منظورم دختر و پسره فقط سالم باشی عشقم  روز جمعه هم عمه الهام از ترکیه اومده بود برات سوغاتی یه لباس خوشگل اورده بود دستش درد نکنه  ...
11 بهمن 1393

کادوی خاله لیلا

سلام فسقلی من جیگرم عشقم نفسم عمرم شنبه که رفتم خونه مامان بزرگ خاله لیلا هم اومد اونجااااااااااا همش دست میزد به شکمم که جیگر خاله رو ناز کنه تازه برات یه کادوی خیلی خوشگل خریده عشقم  خالههههههههههههههه لیلا دستت درد نکنه   من و نی نی عاشقتیمممممممممممممممممم ...
11 بهمن 1393

خونریزی مامان فسقلی

سلام فسقلی جونم شنبه وقتی از سرکار رفتم خونه مامان بزرگ ساعت 8 اینا بود لکه خون دیدم خیلی ترسیدم به مامانم گفتم گفت بریم دکتر ولی دیگه دکترا همه رفته بودن قرار شد فرداش برم دنبال دکتر بگردم که برم پیشش فسقلی خیلی نگرانت بودم همش استرس داشتم از صبح که اومدم سرکار همش زنگ زدم این دکتر اون دکتر تا بالاخره ساعت 4 بعدازظهر تونستم تو دی کلینیک میرداماد وقت گرفتم چقدر خوب بود خیلی هم معطل نشدم  خیلی خانم دکتر خوب و مهربونیه فسقلی مامان کلی انرژی مثبت گرفتم تازه یه سی دی هم بهم داد برای دانستنیهای دوران بارداری  دیگه قرار شد برم پیش همین دکتره راستی فسقلی من فردا میرم تو 12 هفته 4 شنبه هم میرم غربالگری اول خیلی خوشح...
6 بهمن 1393

سرماخوردگی شدید من و بابایی

سلام فسقلی مامان  این چند روزه همش مریض بودم اولش که بابایی از سه شنبه شب همش میلرزید گفتم بریم دکتر لج کرد فرداش داشت از تب و لرز میمرد ولی بازم دکتر نرفت که منم ازش گرفتم بدن درد شدید که نمیتونستم بخوابم  مامان بزرگ زنگ زد گفت بیا خونمون دیگه پنج شنبه رفتیم خونه مامان بزرگ ولی حال من بدتر و بدتر شد تا اینکه شبش با بابایی رفتیم دکتر برای هر جفتمون سرم نوشت به دکتر گفتم که من نی نی دارم ضرر نداره گفت سرم نه ولی قرص بهت نمیدم  اومدم خونه اصلا اشتها به غذا  نداشتم  فردا صبح که از خواب پا شدم همش بالا اوردم تا شب ساعت 10 خیلی حالم بد بود اینقدر شکوفه زدم که تمام گلو و گوش و قفسه سینم درد میکنه هر سرفه ای که م...
4 بهمن 1393
1